Perdic | مخلوط کن دو فشاری | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (5932 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	duplex pressure proportioner U	مخلوط کن دو فشاری

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	compound compression U	فشار مرکب حالت فشاری که دران لنگرپیچشی صفربوده وتمام تنشهای عمودی فشاری میباشند
	admix U	مخلوط شدن بهم پیوستن مخلوط کردن امیختن
	auto rich U	مخلوط غلیظ سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده مخلوط اتوماتیک درکاربوراتور ثابت نگهداشته میشود
	compressive U	فشاری
	komi U	فشاری
	compressive load application U	بار فشاری
	compressive stress U	تنش فشاری
	pression pipe U	لوله فشاری
	compressive stress U	خستگی فشاری
	hard board U	تخته فشاری
	compression wave U	موج فشاری
	compression stress U	تنش فشاری
	compression spring U	فنر فشاری
	compression strength U	مقاومت فشاری
	compression strength U	توان فشاری
	compression strength U	تاب فشاری
	compression strength U	استحکام فشاری
	pressure device U	ماسوره فشاری
	pressure butt welding U	جوشکاری لب به لب فشاری
	pressboard U	تخته فشاری
	push key	تکمه فشاری
	force pump U	تلمبه فشاری
	force feed oiler U	روغندان فشاری
	push button U	دکمه فشاری
	push button U	کلید فشاری
	thumb U	دگمه فشاری
	thumbed U	دگمه فشاری
	thumbing U	دگمه فشاری
	thumbs U	دگمه فشاری
	filterpress U	پالونه فشاری
	filter press U	صافی فشاری
	die cast U	ریختن فشاری
	data compaction U	داده فشاری
	constrictor knot U	گره فشاری
	head pressure U	ارتفاع فشاری
	compressive yield point U	حدجهمندگی فشاری
	press key	تکمه فشاری
	achi komi U	دفاع فشاری
	head U	ارتفاع فشاری
	pressure fraction U	کسر فشاری
	pressure welding U	جوش فشاری
	pressure welding U	جوشکاری فشاری
	thrust bolt U	پیچ فشاری
	compression flange U	عضو فشاری
	push shot U	ضربه فشاری
	push button switch U	تکمه فشاری
	compression flange U	سپر فشاری
	snap fastener U	دکمه فشاری
	compression molding U	قالبگیری فشاری
	push U	ضربه فشاری
	pushed U	ضربه فشاری
	pushes U	ضربه فشاری
	pressure sweeping U	روبیدن فشاری
	press casting U	ریخته گری فشاری
	fumikumi U	لگد فشاری به پایین
	compressive yield point U	نقطه لهیدگی فشاری
	firing pressure device U	ماسوره فشاری مین
	net push U	ضربه فشاری از لب تور
	cold pressed forging U	اهنگری فشاری سرد
	brass pressure casting U	برنج ریختگی فشاری
	press cutting	برش دهنده فشاری
	mae west U	جلیقه نجات فشاری
	thrust hardness U	درجه سختی فشاری
	cold pressure welding U	جوشکاری فشاری سرد
	centralized oil shot system U	روغنکاری متمرکز فشاری
	barometric altimeter U	ارتفاع سنج فشاری
	standard size whole brick U	اجر فشاری معمولی
	compression specimen U	نمونه ازمایش فشاری
	pressure weldable U	قابل جوشکاری فشاری
	compression riveter U	دستگاه پرچ فشاری
	compression molding U	ریخته گری فشاری
	compression test specimen U	نمونه ازمون فشاری
	resistance pressure welding U	جوشکاری فشاری مقاومتی
	pressure weld U	جوش دادن فشاری
	pressure device U	عامل فشاری مین
	pressure lubrication U	دستگاه روغنکاری فشاری
	pressure die casting U	ریخته گری حدیدهای فشاری
	drag in <idiom> U	پا فشاری روی موضوع دیگری
	tobi komi U	ضربه فشاری پا در حال پرش
	pressure casting U	قطعه ریخته گری فشاری
	pieze U	واحد فشاری در سیستم غیرمتریک
	press cast process U	فرایند ریخته گری فشاری
	superincumbent U	دارای فشار زیاد فشاری
	pitometer log U	سرعت سنج فشاری پیتومتری
	molten metal pressure welding U	روش جوشکاری ذوبی-فشاری
	thermit pressure welding U	روش جوشکاری فشاری حرارتی
	alumino thermit pressure welding U	جوشکاری فشاری الومینو-ترمیتی
	thermit pressure welding U	روش جوشکاری فشاری الومینوترمیتی
	pressure die casting process U	فرایند ریخته گری حدیدهای فشاری
	bend U	خمش فشاری انحنای لوله زانویی
	pressure die casting machine U	دستگاه ریخته گری حدیدهای فشاری
	rolling press U	الت فشاری برای دراوردن نمونههای چاپی
	bang U	صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
	banged U	صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
	banging U	صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
	bangs U	صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
	drill press U	متهای که با فشار دست یاماشین چیزی را حفر میکند مته فشاری
	brace U	گره فشاری که اجزاء دیگر ساختمان را نگهداری یابار انها را تحمل میکنند
	braced U	گره فشاری که اجزاء دیگر ساختمان را نگهداری یابار انها را تحمل میکنند
	compost U	مخلوط
	blend U	مخلوط
	composite U	مخلوط
	blends U	مخلوط
	blending U	مخلوط
	admixtion U	مخلوط
	admixture U	مخلوط
	blenders U	مخلوط کن
	hash U	مخلوط
	mixture U	مخلوط
	mixtures U	مخلوط
	mixed U	مخلوط
	blent U	مخلوط شد
	blender U	مخلوط کن
	mixer U	مخلوط کن
	mixers U	مخلوط کن
	confused U	مخلوط
	anti freeze mixture U	مخلوط ضد یخ
	macedoine U	مخلوط
	syncrasy U	مخلوط کردن
	crab cocktail U	مخلوط خرچنگ
	unscourced wool U	پشم مخلوط
	cryogen U	مخلوط سرمازا
	pug mill U	اسیای گل مخلوط کن
	weak mixture U	مخلوط ضعیف
	commix U	مخلوط کردن
	ternary mixture U	مخلوط سه تایی
	rich mix U	مخلوط پر مایه
	terpenoid U	مخلوط باترپن
	proportioner U	مخلوط کن شیمیایی
	solid solution U	کریستال مخلوط
	mixing in place U	امیختن در جا مخلوط در جا
	intermeddle U	مخلوط کردن
	interlard U	مخلوط کردن
	intercarrier buzz U	وزوز مخلوط
	intercarrier beat U	زنه مخلوط
	immiscible U	مخلوط نشدنی
	mixed crystal U	کریستال مخلوط
	gas mixture U	مخلوط گاز
	hot mixer U	مخلوط کننده
	lean mixture U	مخلوط رقیق
	melange U	مخلوط امیختگی
	mell U	مخلوط کردن
	heterogeneous mixture U	مخلوط ناهمگن
	powder mixer U	گرد مخلوط کن
	concrete mix U	مخلوط بتن
	confect U	مخلوط کردن
	mixture control U	کنترل مخلوط
	mixed semiconductor U	نیمرسانای مخلوط
	mixed glue U	چسب مخلوط
	mixed gas U	گاز مخلوط
	miscible U	مخلوط شدنی
	homogeneous mixture U	مخلوط همگن
	staffs U	مخلوط سیمان و گچ
	mix U	مخلوط ترکیبی
	blend U	مخلوط امیختگی
	mingling U	مخلوط کردن
	mingles U	مخلوط کردن
	mixes U	امیزه مخلوط
	laudanum U	مخلوط افیون
	mingle U	مخلوط کردن
	mixes U	مخلوط ترکیبی
	unadulterated U	مخلوط نشده
	mixing U	مخلوط کردن
	intermingling U	با هم مخلوط کردن
	mix U	امیزه مخلوط
	staffed U	مخلوط سیمان و گچ
	meddle U	مخلوط کردن
	hash U	مخلوط کردن
	mixer U	مخلوط کننده
	staff U	مخلوط سیمان و گچ
	mixers U	مخلوط کننده
	porridge U	چیز مخلوط
	mixture U	بتن مخلوط کن
	mixtures U	بتن مخلوط کن
	meddles U	مخلوط کردن
	meddled U	مخلوط کردن
	intermingles U	با هم مخلوط کردن
	mingled U	مخلوط کردن
	blend U	مخلوط کردن
	melt U	مخلوط کردن
	blent U	مخلوط کرد
	batch mixer U	مخلوط کن ضربهای
	melts U	مخلوط کردن
	azeotropic mixture U	مخلوط همجوش
	azeotropic mixture U	مخلوط ازئوتروپ
	blends U	مخلوط امیختگی
	admix U	مخلوط کردن
	blends U	مخلوط کردن
	intermingled U	با هم مخلوط کردن
	intermingle U	با هم مخلوط کردن
	puddles U	مخلوط کردن
	puddle U	مخلوط کردن
	immiscibility U	حالت مخلوط نشدنی
	creole U	دارای نژاد مخلوط
	creoles U	دارای نژاد مخلوط
	olio U	مخلوط چیزدرهم ریخته
	mishmash U	مخلوط اش شله قلمکار
	agitation U	مخلوط کردن اشفتگی
	tempers U	مخلوط کردن مزاج
	burdens U	مخلوط کردن بار